بعداز آنکه کابل و همه ولایات و واحد های اداری کوچک دیگر به تصرف امارت اسلامی درامد، آنهاییکه طی بیست سال در افغانستان حاکمیت داشتند و سرمایه های ملی این کشور را غارت و به نفع شخصی خود در بانک های خارج انتقال دادند، بعد از رفع خستگی راه و تشنگی ناشی از فرار از کابل و خجالتی پیش آمده در ترمذ هریک به فکر ایجاد منبع درآمد جدید افتاده و شروع کردند به تولید حزب، همان تولیداتی که چهار دهه قبل در ایران و پاکستان آغار گردیده و در این چهار دهه افغانستان را در آتش نفاق سوختاندند، اینک همان پروسه در سمت دیگری از دنیا آغاز به فعالیت نموده است تا بقول معروف آب را گل آلوده و ماهی بدست آورند.
یکی از این احزاب حزب عدالت و آزادی است که بوسیله شیخ سرور دانش و جمعی دیگر از اطرافیان کلاه بردارش ایجاد شد. ملاسروریکه در دو دور ریاست جمهور غنی به عنوان معاون دومش کارمیکرد و غنی او را لقب قانون پوه داده و صبح تاشام او را به ماشین تولید قانون تبدیل کرده و در اتاقی بدور از همه چیزش قرار داده بود.
اوزمانی یکی از پیروان کریم خلیلی بود و دو دوره وزارت و معاونت ریاست جمهوری اش همه از خیرات سرخلیلی است و او اینرا آنقدر بالا برد که حتی ولی نعمتش که همین خلیلی باشد نیز با لگد زده و از خود دورش ساخت.
قابل ذکر است که شیخ سرور چنانچه از نامش پیداست یک طلبه ای است که در قم بیشتر درس خوانده و شاید هنوز هم شهریه آخوندی اش از آنجا حواله باشد. یعنی طلبه حوزه رفته، اما وقتی با کوشش خلیلی به دنیای سیاست داخل گردید مثل سایر هم قطارانش در جمهوریت تحت سلطه امریکا به یک حرام خوار مطلق تبدیل گردید. بعنوان نمونه عرض شود که ایشان زمانی گرفتار تکلیف بواسیر گردیده بود که مصارف تداوی اش از بودجه دولت پرداخته شد، ما که به اسناد رسمی اش دسترسی نداشتیم اما اخباری که از میانه خودشان درز کرده بود، گفته میشد که برای تداوی بواسیر آیشان بیست میلیون افغانی مصرف گردیده است که یکی از طنز نویسان کشور همان وقت نوشته بود که اگر این مبلغ به غار چهلستون بامیان هم مصرف می شد، این اثر تاریخی فوق العاده مرمت می گردید.
بهر حال کسی نگوید که جناب ایشان ملای بوده که مثل سایرین نتوانسته به غارت بیت المال بپردازد زیرا آنگونه که عملا مشاهده شد جناب ملا سرور دوبرابر از دیگران تیز تر بودند .
او بعد از فرار ذلیلانه و خروج از کشور و اخذپناهندگی در یک کشور سرسبز و زیبا که شاید قبلا زمینه سازی شده بوده، حزبش را ایجاد و در گام نخست موضوع حکومت فدرالی را مطرح نمود تا بتواند از این طریق حزبش را در اذهان عامه معرفی نماید. اما اینرا اکثریت مردم افغانستان میدانند که با توجه به نفاق و روحیهء قوم گرایی و منطقه گرایی که رهبران احزاب ایجاد کرده اند وبا توجه به اختلاط قومی در همه نقاط کشور، حکومت فدرالی در افغانستان در واقع آغاز یک دور جدید خانه جنگی و قتل و کشتار است .
فکر می کنم که این طرح هم بجایی نرسید و ایشان در طرح و تبلیغش مثل آن بنده خدای دیگر تنها ماند و حزبش هم چنانچه از لوگویش پیداست همان سازمان نصر قدیم است که به اصطلاح فقط کمی چهره عوض کرده و یا …………………………………………………………………………….
اینک بعد از آنکه فشار دلتنگی اش زیاد شده و خود را بیشتر از هروقت دیگر تنها میبیند، به جمع ترکیه نشین ها که با عنوان جبهه مقاومت ملی هستند پیوسته، تا شاید برایش دفتری تدارک ببینند و او بتواند بازهم به نوشتن قانون برای حکومت فدرالی و یا…… از سایت های مختلف کاپی و گرد آوری نماید. .
جبهه مقاومت ملی هم تا انجا که ما میدانیم فقط جبهه مقاومت ملی فیسبوکی است و جز در صفحات اجتماعی چون فیسبوک، تویتر،تلگرام و…… وجود فزیکی ندارد، ایشان نیز با بدست آوردن لینک مخصوص و پسورد مشخص اینک به عضویت این جبهه داخل گردیده است .
جمعی که ظاهرا به جبهه مقاومت ملی مسمی است تا هنوز اقدام عملی و موثری از آن به مشاهده نرسیده است. تنها چیزی که نصیب این مجموعه گردیده فحش و ناسزا از جانب کسانی است که روزی در حیطه قدرت اینها زندگی می کردند و عده ای عملا رکاب دار ایشان بودند، اما فرار اینها در کشور های خارج و لمیدن در کنار سرمایه های سرسام آور و دوری از همه اینها، کار را به جایی رسانده که تا عکسی از یکی از اینها در صفحات اجتماعی پخش شود در ذیل آن هزاران فحش و ناسزا نثار آقایون می گردد. اینک ملا سرور آخوند هم به این جمع پیوسته تا بعد از این از فحاشی ها و ناسزا گویی های که در حق دیگران میشود بی بهره نمانند.
به نظر میرسد که اینها همه یکبار سربه گریبان نموده و گذشته های خود مخصوصا آن گذشته های را که به عنوان فصل مبارزات خود نام می گذارند یک بار مطالعه نماید. از کم کاری ها، قوم گرایی ها، منطقه گرایی هاو حزب گرایی ها، فساد اخلاقی و ……. که نمیخواهم به جزئیاتش بپردازم یعنی از همه وهمه، همه را مورد ارزیابی قرار دهند و برآن همه فسادی که در پی عملکرد ایشان ایجاد شده دقت کنند. و اینرا هم ببینند که با آن همه امکانات چه کاری توانستند بکنند؟ البته چند قصری که در داخل و خارج برای خود و فرزندان شان ساختند و سرمایه ای که در بانک های خارج برای خود ذخیره کردند را بحساب نیاورند. اینرا بگویند که برای کشور و مردمی که همه چیز شان در اختیار آغایون بود چکار کردند. افغانستان به راه نو، استراتیژی نو و فکر نو ضرورت دارد، نفاق فقط به ذلت و سرافگندگی می انجامد.
نصیحت ما به همه این آقایون فراری اینست که بعد از این ومخصوصا در شرایط فعلی راهی را در پیش بگیرند که به خیر مردم، کشور و خود شان باشد، سرو صدا های ناحق و دروغ توطئه و شعار های که همه ازسنگر نفاق است دردی را دوا نخواهد کرد و همانگونه که عملا طی چهار دهه گذشته دیده شد هیچ کشوری و هیچ قدرتی درد این کشور را دوا نخواهد کرد. و شما های که هر روز دست به دامن کشوری و یا سازمان و نهادی می زنید بدانید که آنها به شما در این شرایط اهمیتی قایل نیستند. آن زمانی که مثلا بعضی ها آمده سه روز در مزار شریف انتظار می کشیدند تا جناب والی را ببینند، دیگر آن زمان را گرگ خورده؛ راهی باید برای همگرایی و همدیگر پذیری ایجاد کرد.
خبرگزاری توانا
ابوذر سرپلی