افغانستانمقاله

شکست استراتیژی امریکا در جهان

نویسنده غلام علی صارم

سالها قبل مقاله ای تحت عنوان « اصرار امریکا براستراتیژی شکست خورده اش در افغانستان » نوشته بودم که این مطلب را با کمی تغییرات البته تغییرات در شیوه نگارش و ویرایش مطلب نه در موضوع اصلی، آنرا در کتاب « استراتیژی و رویه های استراتیژیک» هم اضافه نمودم.

آنچه را گفته بودیم این بود که امریکا در استراتیژیی که دنبال می کند در افغانستان کاملا محکوم به شکست است و همینگونه هم شد.

کسانی که در این زمینه ها برای امریکا استراتیژی تدوین نموده و می نماید، آدم های ضعیف و ناشی در فنون استراتیژی و نظام داری نیستند. آنها شخصیت های علمی و با تجربه اند، اما در استراتیژی یک مقوله است که میگویند : استراتیژی هرکشور را جغرافیای آن تعیین می نماید وکسانی که برای یک کشور استراتیژی تهیه و تدوین می کنند یکی از شرایطش شناخت کامل از جغرافیای آن کشور می باشد که این استراتیژیست های محترم در شناخت جغرافیای این کشور اعم از طبیعی وترکیب اجتماعی و اعتقادی آن کاملاناشی و بدور از شناخت لازم بودند. اینرا هم نمی گویم که ایشان اصلا افغانستان را نمی شناختند، نخیر می شناختند اما نه در آن حدی که باید برایش استراتیژی طرح و تدوین نمایند .

ژان ژاک رسو در مورد قانون میگویدکه: قانون باید حتی متناسب با آب و هوای کشور باشد. زیرا ثابت شده که درکشور های که دارای هوای گرم یا سرد ویا معتدل هستند چگونه باید قانون وضع گردد.

استراتیژی نیز همینگونه است. استراتیژی راه رسیدن به هدف و رمز بقای یک جامعه است . قانون ، استراتیژی ، تاکتیک و مدیریت استراتیژیک مثل دانه های تسبیح که به هم وصل هستند می ماند که اگر از یک جای سکلید همه پراکنده می شوند. اینها بهم وصل و کاملا در ارتباط هستند وهیچ کدام بدون یکدیگر کارآیی لازم را ندارند.

نمونه بارز این مدعا افغانستان در طی بیست سال گذشته است. در این کشور بخاطر تطبیق قانون استراتیژی مشخص وجود نداشت و از همین جهت بود که اوضاع مخصوصا در بعد اداری و اجتماعی روزبروز به فساد می گرایید، تا جاییکه کشور در فساد اداری مقام اول را در جهان احراز نمود. البته طرح و تدوین استراتیژی هم شرایط خاص خود را دارد که عرض کردیم و یکی دیگر از شرایط آن استقلالیت و مستقل بودن در همه امور است که متاسفانه افغانستان مخصوصا در بیست سال گذشته عاری از این موضوع بود.

امریکا با همه دست اندازی هایش در این کشور و با اینکه همکاران و اعضای ناتو همه درکنارش بودند طی بیست سال حتی نتوانستند که ذره ای هم در وضعیت سیاسی، اقتصادی، تعلیم و تربیه و….. تغییر مثبتی ایجاد کند، مردم افغانستان هنوزهم گرفتار مفاسدی هستندکه امریکا و دوستانش در این کشور به میراث گذاشته اند.

گرچه امریکا و همکارانش از ذخایر زیر زمینی این کشور تا آنجا که توانستند دزدیدند و بردند که اینکار ها معمولا مخفیانه صورت گرفته است اما آنچه را علنا به سوغات بردند جنازه هزاران سرباز شان بود که به جنگ این مردم آورده بودند.

شکست استراتیژی امریکا در افغانستان اینک ضرورت به تحلیل و برسی ندارد زیرا بقول معروف « چیزیکه عیان است چه حاجت به بیان است ».

ما اینک آنچه را که قبلاگفته بودیم و بحث ما محدود بود به سرزمین افغانستان، میگذاریم سرجایش و در این مدت دو سالی که امریکا و متحدینش فرار را بر قرار ترجیح داده و با انتقال دهها هزار کادر های علمی و مسلکی و جوانان مستعد به کارهای فزیکی صفحه سیاه دیگری در تاریخ جنایات شان در افغانستان بخود باز نمودند. حرف ما در قسمت استراتیژی غلط امریکا در سایر کشور هاست .

بعد از حادثه ساختگی یازده سپتامبر(البته به گمان ما) امریکا به بهانه مبارزه با تروریسم در کشور های زیاد پایگاه های نظامی بخود ایجاد کرد. تا از این طریق بتواند اعمال نفوذ کند .

شرق میانه از جمله عراق را مورد حمله مجدد قرار داده و در گوشه گوشه این محدوده جغرافیایی جنگ و تشنج ایجاد کردند. با پول عربستان سعودی و نقشه های شیطنت آمیز خودش داعش و تعداد دیگری از سازمان های تروریستی را ایجاد کردند.

در ازبیکستان در منطقه “اندی جان” شورش بزرگی را توسط دسته های تروریستی که ایجاد کرده بودند برپا نمودندکه نهایتا اوزبیکستان متوجه این امر گردیده و همه شورشیانی را که توسط امریکا اکمال میشدند از بین برده و به امریکا هم اخطار داد که پایگاهی را که در منطقه ترمذ ایجاد کرده اند بردارند زیرا ما در کشور خود تروریسم را نابود کردیم .

در قزاقستان هم آشوبی را ایجاد کردند که نهایتا حکومت آن کشور همه را نابود کرد.

جنگ اوکراین که در حال سپری شدن سال دومش است نیز از نوع همین دسیسه های امریکایی است .

و اینک دامن زدن به مشکلات فی مابین چین و تایوان و رساندن آن به خط قرمز و شعله ور شدن جنگ .

این همه مفاسدی که در جهان بعد از یازده سپتامبر 2001 در دنیا ایجاد شده، امریکا در هریک آنها نقش مستقیم داشته و دارد.

به نظر میرسد که انکشافات سرسام آور چین در عرصه های مختلف، رشد اقتصادی روسیه و تبدیل شدن آن به یک غول اقتصادی دنیا و تبدیل شدن ایران به یک قدرت اتمی بزرگ و تنها کشوری که در مقابل حمله نظامی امریکا و کشته شدن سردار قاسم سلیمانی، عمل بالمثل نشان داد و امریکا در پی آن نتوانست جواب بالمثل بدهد .

افزایش نیروی اتمی روسیه و سلاح های محیر العقول چین و صنعت بالای موشک سازی و پهباد سازی ایران، امریکا را نه تنها به چالش کشیده بلکه در یک حالت دست پاچگی قرار داده است .

تجارت چین که اینک تحت حمایت سازمان تجارت جهانی(WTO) هم قرار دارد با تسخیر مارکیت های بزرگ تجارتی جهان از جمله امریکا و عرضه اجناس ارزان، توانسته که بزرگترین کمپنی های تولیدی آنکشور را به رکود سوق داده و هزاران شغل را تعطیل نماید و این کار باعث بوجود آمدن بحران بیکاری در این کشور ها مخصوصا امریکا گردیده است .

امروز امریکا بزرگترین بدهکار جهان است، مجموع بدهی های این کشور به 85تریلیون دالر وشاید هم بیشتر میرسد. چین هم از جمله کشور های است که حدود یک تریلیون دالراز امریکا طلبکار است. البته به علاوه اینکه هزاران کمپنی تجارتی امریکایی وابسته به اجناس ارزان تجارتی چین میباشند .

همین است که امریکا در یک حالت سردرگمی قرار گرفته و به هر طرف حمله و در پی مشتعل ساختن آتش جنگ و ظلم به بشریت است تا از طریق فروش تسلیحات نظامی که سالهاست روی آن سرمایه گزاری کرده اند بتواند حداقل بدهی هایش را تقلیل دهد .

با صراحت باید بگویم که هرکشوری را که امریکا تشویق به جنگ نموده واز آن اعلان حمایت کرده است، حتماپای بدیهی هایش در بین است که با دادن اسلحه میخواهد بدیهی هایش را بپردازد. شاهد مثال عمده اوکراین و تایوان .

با توجه به این همه با صراحت میگوییم که استراتیژی امریکا همانگونه که زمانی در چند کشور محدود از جمله افغانستان محکوم به شکست بود، اینک استراتیژی این کشور که میخواهد جهان را ببلعد در سراسر جهان محکوم به شکست است. زیرا اینها بعد از یازدهم سپتامبر 2001 که مخصوصا در کشور های آسیایی با حملات مستقیم و غیر مستقیم خود فساد ایجاد کردند، حتی یک مورد هم موفقیت نداشتند وان شاالله روزی شاهد فروپاشی این قدرت شیطانی خواهیم بود.

ایران را سالهاست تحریم کردند اما حاصل این تحریم ها این است که ایران در حال حاضر به یک قدرت اتمی دنیا تبدیل گردیده. به باور من ایران در حال حاضر کاملا مجهز به سلاح های پیشرفته اتمی است به علاوه داشتن صنعت پیشرفته و مدرن موشک های دوربرد و ساخت انواع پهباد های جنگی و کشفی و امریکا خود این موضوع را دقیقا میداند و الا روزگار ایران هم بدتر از عراق و سوریه میشد. زمانی یک خبر نگار به قاسم سلیمانی گفت که اسرائیل گفته اگر امریکا اجازه بدهد ما با طیارات خود ما تمام مراکز اتمی ایران را ظرف یک ساعت نابود می کنیم، جواب شما در این مورد چیست ؟ قاسم سلیمانی بایک تبسم ملیح به خبر نگار گفته بود که اینرا از اسرائیل بپرسید که طیارات ایشان موقع بازگشت به کجا می نشینند.؟ این سخن یک جنرالی است که در آن زمان همه کاره بخش نظامی ایران و جنرال مورد احترام همه هم بود، یعنی سخن یک شخص عادی نیست .

روسیه بعد ازاشتعال جنگ با اکراین که همه میدانند امریکا عامل اصلی این قضیه است توانست در صد روز نخست جنگ یکصد میلیارد دالر مفاد خالص از مدرک فروش نفت و گازخودش بدست بیاورد. اینرا امریکا یقین داشته باشد که با اینکار اقتصاد روسیه را چند برابر رشد داده وتقویت نموده است و ما همانگونه که امریکا خود ترسیده که مبادا اروپا در کنار روسیه قرار گرفته ودست از اتحاد با امریکا بکشد، تقریبا به این باور رسیده ایم که اینکار دیر یا زود عملی خواهد شد .

جلوگیری از تولید انبوه چین و عرضه اموال تجارتی ارزان در دنیا اینهم کار ساده نیست و با جنگ هرگزمیسر نخواهد شد. با توجه به وضعیت موجود اگر امریکا بازهم بخواهد که جلواین کشور ها را با جنگ افروزی بگیرد خیالی بیش نیست . پس بنا براین امریکا باید به استراتیژی جهانی خودش تجدید نظر نموده و دست از جنگ افروزی بکشد و این همه سرمایه های که در این راستا به مصرف میرسد آنرا در کشور خودش سرمایه گذاری نموده و بیکاران سراسر امریکا را بکار انداخته در میدان تجارت با تجارت رقابت نماید نه با تفنگ و موشک ، زیرا عملا ثابت شد که اینکار عملی نبوده و محکوم به شکست است. در غیر اینصورت جایگاه امریکا به همان جایگاه روسیه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق بزود ترین فرصت تقرب خواهد کرد.

 

مطالب مشابه

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنان بخوانید
Close
Back to top button