امریکا در پی عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی
از مدتی به این طرف امریکا درپی بهبود روابط اسرائیل وعربستان سعودی میباشد و در این زمینه از ماه ها بدینسو بدون وقفه تلاش نموده تا بتواند روابط ایندو کشوررا بهبود بخشیده و به اصطلاح از این پنبه رشته ای بریسد و کلاهی برسرنهد. با وجود اینکه اسرايئل در طول سالهای متمادی همواره دست به خشونت، جنایت واعمال ضد بشری زده است؛ نهاد های حقوق بشری و کشور های غربی ندرتا از اعمال اسرائیل انتقاد نموده و در اکثر مواقع نه تنها خاموشی بلکه از این رژیم حمایت نیز نموده اند. علت اساسی سکوت در مقابل جنایات اسرائیل ساختار نظام بین الملل و موازنه های قدرت سیاسی در این ساختار است، به عبارت روشنتر حمایت های آمریکا از اسرائیل میتواند از دلایل عمده خاموشی جهان در مقابل جنایات این رژیم باشد. سیاست خارجی آمریکا به خصوص از آغاز دوران ریاست جمهوری بوش به گسترش حوزه نفوذ از طریق مداخلات سیاسی – نظامی بوده است. این نوع جهت گری سیاسی باعث شده است تا از طرفی آمریکا اسرائیل را به عنوان حامی و هم پیمان خود انتخاب نماید؛ و از طرف دیگر مداخلات نظامی و استخباراتی خود در کشورها را افزایش دهد. جنگ سوریه، عراق، لبنان و در اخیر جنگ اکراین از مثالهای عمده این ادعا می باشند. پروژه عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی هم برهمین مبنا میباشد. سوال اینست که امریکا ازتامین این رابطه چه میخواهد و اینکه اعلان نموده که تا اخیر سال روان میلادی این پروژه را عملی خواهند ساخت، چه هست؟ لابی های حزبی به دنبال امتیاز گیری و جهت دادن افکار نخبگان سیاسی و در نهایت مردم امریکا، تلاش دارند تا بسته هایی را که ظاهرا تامین کننده اهداف استراتژیک سیاست خارجی امریکا به شمار می رود را در محیط سیاسی این کشور ارائه نمایند. با این حال اهداف اقتصادی نیز در میان بوده و آمریکا همواره از اسرائیل به عنوان ابزاری جهت مسیر دست یابی به دارايی ها به خصوص نفت سرشار خاور میانه استفاده نموده است. به نظر میرسد که امریکا بعد از شکست های پی در پی در کشورهای مختلف مخصوصا خاورمیانه و کشورهای آسیای مرکزی واوکراین، اینک با دیپلوماسی دیگرمیخواهد نفوذ خود را در کشورهای خاور میانه داشته باشد. دقیقا امریکا با توجه به ناکامی های نظامی وسیاسی اش و گسترش روابط عربستان سعودی و ایران با میانجیگری چین دریک وضعیت دستپاچگی قرارگرفته واینک با گسترش روابط عربستان و اسرائیل میخواهد بازی را عوض نموده و یکبار دیگرتوانایی اعمال نفوذ در این منطقه را کسب نماید. به نظر می رسد پس از به قدرت رسیدن بن سلمان، دستگاه سیاست خارجی عربستان جایگاه جدیدی برای خود در مبادلات بین المللی به خصوص روابط با آمریکا تعریف نموده است. می توان گفت با توجه به کمرنگ شدن اهداف استراتژیک در سیاست خارجی در ساختار نظام بین الملل کنونی کشور ها از جمله عربستان به دنبال دستیابی به منافع آنی بوده و علاقمندی به وعده و وعید ها کاهش یافته است. از همین جهت است که اینبار عربستان برای تعامل با آمریکا امتیاز هایی از جمله دسترسی به سلاح هسته ای را مطرح نموده اند. بدون شک آمریکا به دنبال ویران نمودن رابطه نسبی ایران و عربستان با میانجیگری چین بوده و در این راستا بعید نیست که امتیازات وافری نصیب عربستان سعودی گردد. به نظر میرسد عربستان درحال حاضردرموقعیتی نیست که امریکا بالایش اعمال نفوذ نماید، دیگر آن زمان گذشته که امریکا ازطریق این کشور بروی مسلمانان جهان آتش افروزی نماید . آقای محمد بن سلمان میداند که جهان اسلام او را به عنوان خادم حرمین شریفین احترام داشته و در صورت نیاز، همه در دفاع وپاسداری از سرزمین وحی الهی بپا خواهند خاست. در این صورت ایشان نیازی به دوستی و روابط حسنه با اسرائیل را ندارند، مخصوصا در شرایط حاضر که دست اسرائیل بخون صدها هزار مسلمان در خاور میانه آغشته است. عربستان سعودی به عنوان مرکز دین مقدس اسلام و محمد بن سلمان که ولیعهد و در واقع فرمانداراین سرزمین مقدس است دربرابرهمه مسلمین جهان مخصوصا مردم مظلوم فلسطین مسئولیت دارند تا از جان و مال آنها حمایت نماید. این دستگیری و حمایت سالهاست که توسط کشور های اسلامی و مردم ستمدیده فلسطین مطرح می شود. قابل یاد آوریست که با تقویت و گسترش روابط عربستان، ایران، چین و روسیه جهان عملا از یک قطبی بودن که بصورت یک وهم و خیال از آن تبلیغ می شد بیرون گردیده و عربستان با تقویت روابطش با جهان اسلام به سوپر پاور جهان اسلام تبدیل خواهد شد. به تحلیل تعداد زیادی از نظریه پردازان روابط بین الملل، سیاست خارجی امریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و مداخلات گسترده در کشور های افغانستان، سوریه وعراق خطای استراتژیک سیاست خارجی آمریکا بوده است. این کشور در طول سالهای اخیر جایگاه ادعایی هژمونیک خویش را به شدت از دست داده و نفرت پراکنی نسبت به سیاست های آمریکا در نقاط مختلف جهان به خصوص کشور های آسیایی به صورت بی پیشینه ای افزایش یافته است. امریکا با این مداخلات در کنار به مصرف رسانیدن هزینه های هنگفت مالی، خطای سیاستگذاری های خویش را نیز به نمایش گذاشته است. استراتیژی ناکارآمد امریکا و طراحان ناکام آن امروز پای امریکا رادر باتلاقی که خود ایجاد کرده اند فرو برده است. اوکراین، تایوان، پاکستان، افغانستان و… همه نقاط معلوم الحالی هستند که میتوان روی آن انگشت گذاشت. ازجانب دیگر ثابت شده است که امریکا علاقمند به شعله ور ساختن جنگ با تامین اهداف اقتصادی از جمله فروش سلاح در نقاط مختلف جهان است؛ و این نیز ثابت شده است که پس از آغاز جنگ میدان را خالی نموده و به تماشا می نشیند. در نتیجه می توان گفت؛ جایگاه امریکا در سیاست بین الملل خدشه دار گردیده و عنصر تاثیر گذاری آن به شدت کاهش یافته است. از طرف دیگر استراتیژی سیاست خارجی امریکا به خصوص در چهار دهه اخیر شکست های پی در پی و بی پیشینه را تجربه نموده و منابع هنگفت اقتصادی این کشور را به باد داده است. ثابت شده است که با پروسه جهانی شدن شعله های جنگ و درگیری های نظامی به سرعت انتشار می یابد، لذا سیاست های جنگ افروزی هر کشوری از جمله آمریکا می تواند دامن گیر خودش نیز گردد. با توجه به اینکه نیت و اهداف شوم امریکایی برای کشور های مختلف مشخص شده و همه از مداخلات امریکا در افغانستان، سوریه و عراق درس گرفته اند، بعید به نظر می رسد که روابط ایران و عربستان توسط این کشور تضعیف شود. اتحاد ایران و عربستان در منطقه می تواند از طرفی موانعی جهت اعمال شوم اسرائیل به شمار رفته از جانبی دامنه خشونت در منطقه را کاهش دهد، درک این حساسیت می تواند در توسعه روابط این دو کشور تاثیر گذاری به سزایی داشته باشد.
والسلام