سالهاست که وقتی پنجم ماه دسمبر می رسد خاطرات تلخ و غمباری را در اذهان همه کسانی که به کشور و تاریخ وطن شان افغانستان فکر می کنند، تداعی می نماید. از د یگر حوادث این ماه خونین که بگذریم و صرف پنجم این ماه را که مصادف با چهاردهم قوس و بیست و یک جمادی الاولی 1445میباشد تحت فوکس قرار داده و به توضیح مختصر آن می پردازیم.
پنج دسمبر اولی :
5دسمبر اولی همان پنج دسمبر 1978 است که بوسیله دوتن از رهبران حزب وارداتی و خون آشام کمونیزم ( تره کی و امین ) قراردادی با روسها امضا شد، که در این قرارداد بزعم خود شان تجاوز مسلحانه روسها را در افغانستان قانونیت بخشیدند. سالی از امضای این معاهده ننگین و ذلت بار گذشت که روسها با صد هزار سرباز مسلح وبا پیشرفته ترین سلاح های جنگی خود وارد کشور ما گردیدند.
قبل از ورود به افغانستان تره کی را بوسیله امین کشته و امین را هم به مجرد ورود خود به قتل رساندند، زیرا افراد دیگری از همین قماش ( ببرک ، کشتمند و دارو دسته ایشان ) حلقه غلامی به گوش انداخته و حاضر به خدمت گذاری بیشتر از آنها گردیده بودند.
گرچه برداشت ما از تغییر مهره های مزدور روسها این است که آنها افراد بی کفایت و مزدور بودند و مردم افغانستان آنها را افراد مزدور، خود فروش و دین فروش می پنداشتند و نسبت به ایشان نه تنها اعتماد نداشتند که آنها را دشمن دین و وطن خود میدانستند و از همین سبب بود که هر روز در هرگوشه و کنار کشور قیام های مسلحانه شکل می گرفت و پشت سر هم شهر ها و مناطق سوق الجیشی را به تصرف خود در می آوردند و از همین سبب بود که روسها به گمان اینکه شاید فرد بعدی بتواند کاری را انجام دهد اینها را تعویض می کردند که در نتیجه همه بی فایده بود.
بحث ما در این مقال معاهدات ننگین 5دسمبر است، پیامد های این معاهده ننگین (1978) در کشور ما نهایت سنگین بود، کشتار های دسته جمعی، به توپ بستن قریجات بیدفاع، بمباران های وحشیانه شهر ها و قصبات، شهادت بیش از یک و نیم میلیون انسان، آوارگی و مهاجرت بیش از شش میلیون انسان که تاهنوز هم تعدا د کثیری از همین ها در کشور های خارج بسر می برند، و اخیرأ افشای لست شهدای پنج هزار نفری که بوسیله این جانیان صورت گرفته بود، بیشتر چهره های کثیف اینان را به نمایش گذاشت.
30 سال از شکست آخرین مهره این فساد پیشگان می گذرد، اما هنوز دهها گور دسته جمعی که موقعیتش به کس معلوم نیست داریم، هنوز قبر تعداد کثیری از شهدای ما معلوم نیست، یتیمانی که اینک جوان شده و سراغ قبر پدر را از مادر می گیرند، مادر بیچاره جزاشک چشم جوابی ندارد.
بهر حال این معاهده ننگین باعث شد که افغانستان به خاک و خون کشیده شده و سالهای سال از کار وان تمدن عقب ماند.
5دسمبر دوم :
5 دسمبر دومی در سال 2001 است، سال 2001 سالی است که دوران جهاد و مقاومت در حال اختتام است، و معاهده که در این پنج دسمبر امضا شد، معاهدهء نیست که با روسها به امضا رسیده باشد، بلکه با جناح مقابل روس یعنی در واقع با امریکا.
این یک واقعیت است که امریکا سالها در پی انتقام گرفتن از روسها بود، انتقام شکست در ویتنام و افغانستان برایش بهترین گزینه برای اینکار بود و همینگونه هم کرد.
قابل ذکر میدانیم که معاهده 5 دسمبر 1978 معاهدهء نبود که حکمرانان کشور افغانستان آنرا به خیر و سلاح کشور خود دیده و این ابتکار را انجام داده و قرار داد مذکور را باروسها به امضا رسانده اند، بلکه این قرار داد را روسها خود تهیه و بالای تره کی و امین که خود به قدرت رسانیده بودند امضا کردند، تا در موقعی که میخواهند آزاد انه با سپاه و حشم وارد افغانستان گردیده و از همین طریق رویا های رسیدن به آبهای گرم هند را تحقق بخشند.
اما امریکا توانست روسها را در رود خروشان افغانستان غرق نماید. و آن کینهء را که سالها در دل داشتند همین جا انتقامش را بگیرند.
ما با وجودیکه جنگ مردم افغانستان در برابر روسها را جهاد مقدس میدانیم و دقیقا با این امر هم مخالفیم که روسها را در افغانستان امریکا شکست داده، بلکه شکست روسها در افغانستان حاصل خون شهدای میلیونی اش و رشادت های جوانان مجاهد این کشور هست .
ولی این نکته را باید اعتراف کرد که تیکه داران جهاد افغانستان در آخرین روز های مقاومت مردم مجاهد کشور کاری کردند که در واقع اهداف امریکا را که همانا گرفتن انتقام ویتنام از روسها بود به واقعیت تبدیل نموده و تحقق بخشیدند.
معاهدهء را دقیقأ در پنجم دسمبر، در همان روزیکه روسها آمدن مسلحانه خود را در افغانستان قانونیت بخشیده بودند، در همان تاریخ بعد از 23 سال معاهدهء را بالای جناح مخالفش امضا و آمدن و حضور نظامی خود را در این کشور قانونیت بخشیدند.
معاهده 5 دسمبر 1978 را تره کی و امین نوکران روسها امضا کرده بودند، اما معاهده 5 دسمبر 2001 را یونس قانونی ظاهرأ به نمایندگی از مجاهدین افغانستان امضا کرد، که در واقع این هردو معاهده افغانستان را در ظاهر امر بدو گونه اما در واقع و نهایتأ در معرض تجاوز و اشغال اجانب قرار داده است.
و اما پیامد های 5 دسمبر دوم:
5 دسمبر دوم ظاهرأ شعار های برابری و حکومت مردمی و دموکراسی را به افغانستان آورد، اما آنچه گفته می شود صرف در گفتار و یا روی کاغذ است، گام عملی وجود نداشت. اگر بخاطر تعیین رئیس جمهور و وکلای پارلمان انتخاباتی صورت گرفته، دنیا شاهد است که انتخابات در افغانستان به حدی مبتذل بوده که اصلا دموکراسی را مسخره کردند.
درکشور های که نفوس شان چندین برابر افغانستان است انتخابات شان و شمارش آراء مردم یک روز بیشتر طول نمی کشد، اما انتخابات در این کشور ماه ها به طول می انجامد، چنانچه در دوراخیر انتخابات ریاست جمهوری ما شاهد مبتذل ترین انتخابات در این کشور بودیم .
اگر بنا باشد که پیامد های این پنج دسمبر را بررسی کنیم، افغانستان در این پنجم دسمبر تاوانی را که پرداخته کم از پنجم دسمبر 1978 نبوده، اگر تعداد کشته شدگان کمتر از آن دوره باشد اما در مقابل میزان بدنامی افغانستان از جهات مختلف مثل فساد اداری و مواد مخدر روی همه بدنامی ها می شوید.
در آن دوره مردم افغانستان به عنوان مجاهد احترام می شدند لباس و پکول افغانی را با غرور می پوشید ند، اما امروز برای افغانستان و مردم آن مواد مخدر، فساد اداری، ترور، انفجار، انتحار، وهرچه بدنامی دیگر است پسوند گردیده.
انتحار و انفجار های پی هم، قتل و کشتار مردم بیگناه، قتل اطفال و زنان، مداخلات پی هم و بیشرمانه کشور های خارجی همه و همه از پیامد ها ی معاهده 5 دسمبر 2001 است که در پی آن حکومت فاسد گذشته بوجود آمده بود.
در این دوره مهاجرت مهاجرین نه تنها پایان نیافت بلکه تعدا کثیری از هموطنان ما مهاجر هم شدند، هزاران هموطن ما مانند شهدای گمنام دوران حکومت زباله های مارکسیزم در آبهای ترکیه، یونان و آسترالیا غرق و ناپدید گردیدند.
صدها میلیارد دالر که برمبنای اعتبار و آبروی این کشور و مردمش آمده بود همه در جیب چند نفر محدود فرو رفت. وضع اقتصاد کشور، وضع امنیتی کشور وضعیتی را دراین سالها بخود گرفت که ما میراث دار بی امنیتی، بی عزتی، فساد اداری، بدنامی مواد مخدر، لقب فاسد ترین کشور دنیا و…. راداشت.
ظلم، جنایت، انتحار، انفجار، تریاک، تروریست، زن ستیز، دشمن حقوق بشر همه و همه پسوند نام ما گردید.
گفته بودیم که این وضع باید اصلاح گردد، کشور های خارجی در راس امریکا باید بدانند که اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، روزگاری را که روسها تجربه کردند و بالاخره با دنیای از حسرت و بدنامی افغانستان را ترک کردند سرنوشت ایشان نیز همان خواهد شد مگر اینکه در طرح برنامه اصلاحات و استراتیژی به منتقدان سیزده سالی که گذشت مراجعه نمایند. و باید بپذیرند که استراتیژی ایشان در این سیزده سال محکوم به شکست بوده و دوام آن حماقتی بیش نیست .
نوت: تاریخ دقیق این نوشته را بخاطر ندارم اما از جملات اخیر آن معلوم میشود که این مقاله در سیزده سال بعد از تجاوز امریکا به افغانستان نوشته شده است که اینک به باز نشر آن اقدام شد.