الوالمرتضی
1/8/1403
همه میدانیم که واقعه خونین افشارکه جان هزارو چندصد نفراعم از پیرو جوان و زن و طفل را گرفت و داغی شد بردلهای انسان دوستان و طرفداران عدالت اجتماعی.
در مطلبی که قبلا تحت عنوان « اصل فراموش شده در واقعه خوانین افشار» نوشتیم اینرا متذکر گردیدیم که قاتل این مردم در افشار کی ها بودند، کی ها این مردم بیدفاع و بی سلاح را به قتل رسانیده و به چاه های آب اجساد شانرا پرتاب نمودندکه اکثرآ بیرون آورده نشد و همان چاه قبر دسته جمعی شان گردید. و بقول جناب استاد سیاف «شیعه کشی» راه انداختند.
این یک واقعیت تاریخی است که شهید مزاری«رح» وقتی دید که جنگ به صلاح نیست منطقه را ترک کرد زیرا او وضعیت نظامی را خوب میتوانست تحلیل نماید و عده ای از کمونیست های بی وطن که بنام قوم خود را در حزب وحدت جازده بودند، همانگونه که دراحزاب جمعیت و حزب اسلامی نیز هرکدام کمونیست های اقوام خود را دور خود جمع نموده بودند؛ اینها با شایعه و دروغبافی و رساندن اطلاعاتی که سراسر کذب بود تحریکاتی را علیه سادات مخصوصا مرحوم سیدحسین انوری«رح» راه اندازی نمودند.
از طرفی حکومت نام نهاد جمعیتی ها که عملا امتیاز حکومت و اداره بدنام و کثیف خاد را که بدست کمونیست های بیوطن و هیآت «کاجی بی» پایه گذاری شده بود و در راس آن فهیم قرار داشت، بدست داشتند، قضیه افشار و نفاق پس از آن را به عنوان یک پروژه اوپراتیفی روی دست گرفته و مسئول آن صدیق چکری که عملا یک انسان بوقلمون صفت و چند چهره بود قراردادند. مصاحبه های چکری در مورد جنگهای کابل و مخصوصا قضیه افشار شاهد این مدعا است.
اینها با راه اندازی قضیه افشار و به تعقیب آن تولید نفاق بین جامعه تشیع، بکار غیر انسانی خود آغاز نمودند.
دوقوم بزرگ شیعه (سادات و هزاره) را هدف قرار دادند. زیرا اکثریت جامعه تشیع افغانستان را هزاره ها تشکیل میدهند و به همین نسبت هست که هرکسی با دست باز نماز بخواند به او هزاره میگویند، مهم نیست که سید باشد یا قزلباش و یا کدام قوم دیگر شیعه و اینکه هیچ یک از اقوام دیگر شیعه حتی گاهی هم به آن حساسیت نشان ندادند بخاطر این است که قوم هزاره پرافتخار ترین قوم در افغانستان است، قومی که همیشه بزور بازو و همت بلند خود نان حلال تهیه نموده، قومی که در پای حتی یک قرارداد استعماری که کشور را به اسارت کشانده باشد امضا نکرده. وقتی تاریخ هزاره های افغانستان را بررسی کنید تمام قوم هزاره به اندازه یک نفر از امیرانی که متاسفانه صفحاتی از تاریخ معاصر این کشور را اشغال کرده، به این سرزمین خیانت نکرده است. در زمان تجاوز روسها در افغانستان اولین جنگ وقیام مسلحانه را این مردم از منطقه خودشان (دره صوف) علیه اشغالگران آغاز کردند، اولین واحد اداری(بلخاب) را اینها آزاد نمودند و مرکز ولایت بامیان را اینها از وجود کمونیست ها پاکسازی و آزاد کردندکه تنها ولایت آزاد شده افغانستان از چنگال کمونیست ها بود، اما لقب قهرمان ملی به کسی داده شد که با متجاوزین روسی وارد معامله گردید.
از هزاره و گذشتگان این قوم شرافتمندکه همه شیعیان افغانستان را شامل می شوند، صد ها و هزار ها اثر تاریخی که از گذشته های بسیار دوراست بجامانده، اما متاسفانه این قوم که شامل همه بخش های تشیع هم هست در طول تاریخ از جانب کسانی مورد ظلم و ستم و حق تلفی قرار گرفته و به این قوم شریف حتی گاهی نسبت « بقایای لشکر چنگیز» را هم دادند، در حالیکه از خود شان حتی یک قبری که سه صدو پنجاه سال قدامت داشته باشد در این وطن نیست، تحقیق کنید. «سیستان دور میدان نزدیک»
اینها هزاره و سید را که هدف قرار دادند از این جهت که ایندو قوم نسبت به سایر اقوام شیعه مذهب بزرگتر و پرنفوذ ترند و در واقع محور و استوانهء جامعه تشیع افغانستان هستند.
باید با صراحت به عرض رسانید اینکه نفاق بین قوم محترم سادات و قوم با عزت هزاره بعد از آنکه جمعیتی ها جنایت فراموش ناشدنی را در افشار راه اندازی کردند، آغاز گردید و متاسفانه که روی این موضوع تحقیقی هم صورت نگرفت و هرآنچه به خورد شان داده شد گفتند.
جمعی از کمونیست های بیوطن که خود شان به این موضوع اعتراف نمودند از جمله سیدحسین سنگلاخی عضوکمیته مرکزی حزب بدنام دموکراتیک خلق و بعدها «وطن» در مجلسی در مشهد گفته بود که ما فیصله کردیم تا در بین مجاهدین تولید نفاق نماییم و اگر اینکار را نمی کردیم سه صد هزار حزبی ما نابود میشدند.
مدتها به این نفاق دامن زده شد و تبلیغات و اتهام بستن ها بی حد جریان داشت، جمعی به آقای انوری «رح» اتهام وارد کردند که سنگر ها را فروخت؛ در حالیکه او در آن زمان مریض و خارج از کشور بود و از طرفی او بالای کوه افشار سنگری نداشت که فروخته باشد. سنگر ها متعلق به حزب وحدت بودند و از طریق کمیته مالی همین حزب اکمال می شد.
وقتی جمعیتی ها وارد افشار شدند هیچ کسی در مقابل شان مقاومت نکرد، شهید مزاری هم جنگ را مناسب ندیده به غرب کابل رفت. در این صورت که جمعیتی ها دیدند تیر شان به هدف نخورد شروع کردند به قتل عام مردم ساکن در منطقه که بقول شهید مزاری همه از مردم قزلباش بودند و واقعیت هم همین است. جمعیتی ها بیرحمانه کشتند و به چاه ها انداختند.
متاسفانه تاامروز کسی حتی یک بار هم نگفت که: شهید مزاری«رح» منطقه را ترک کرد تا مردم محل آسیب نبیند. مرحوم سید حسین انوری «رح» اصلاگرفتار مریضی خطرناک سرطان و در خارج از کشوربود. پس این مردم مظلوم بیدفاع را چه کس یا کسانی به شهادت رساند؟ در مقابل با تاسف تبلیغات و توطئه های جمعیتی ها باعث شد تا اصل قضیه فراموش گردیده و آنگونه که آنها میخواستند، گردید.
ما در مقاله قبلی( اصل فراموش شده در واقعه خونین افشار) سندی را که حکایت از کینه و عداوت و دشمنی ربانی با شیعیان مخصوصا هزاره ها میکرد منتشر کردیم. در اینجا نیز با صراحت می گوییم که شهادت مردم افشار که تعداد شان بالای یک هزار نفر میباشد بوسیله جمعیتی ها و متحدینش در راس استاد ربانی صورت گرفته است و اینکه چرا در پی این واقعه اسفناک ضمن تحمیل این مصیبت، مصیبت نفاق هم مردم شیعه را گرفتار کرد؛ این هم دسیسه و عملی بود که بوسیله اینها صورت گرفت.
آری! مسئول این پروژه خائینانه و غیر اسلامی صدیق چکری بود که با پول دولت که همانا پول بیت المال افغانستان بود به این قضیه ( نفاق بین هزاره و سید) دامن میزد و هرآنچه اربابش می گفت بدان عمل میکرد.
شکی نیست که اخیرا این نفاق تا حدی فروکش کرده بود و سردمداران نفاق (جمعیتی ها) به لرزه افتادند که اگر هزاره و سیدبازهم مثل سابق در کنارهم قرار گرفتند نخستین کار شان همین خواهد بود که بدانند ” قاتل مردم افشار کیست؟” درحالیکه از پیروان و افراد مربوط به شهید مزاری و مرحوم انوری حتی یک نفر هم در عین وقوع حادثه حضور نداشتند. به همین علت بود که بوقلمون چند چهره یعنی صدیق چکری یکبار دیگردررسانه ای که معلوم نیست از کجا اکمال میشود ظاهر گردیده و گفت که در قضیه افشار دولت به آقای انوری پول داده بود. متاسفانه تا امروزیکی هم نگفته که دولت پولی را که به بزرگان احزاب میداد پول همین مملکت بود و حق ایشان که از آن نه تنها به مرحوم انوری بلکه به همه احزاب داده میشد. پول مملکت بود و اینها هم مستحق آن و آقای انوری دراین امر مستثنی نبود. یعنی پول پول افغانستان و حق همه مردم افغانستان بود. اگر از این پول ها به احزاب افغانستان رسیده حق ایشان و پول کشور شان بوده نه از مهریه دختران اقایان.
بعضی های که سالها شکار این توطئه شده بودند یکبار دیگر به این یاوه گویی های او گوش داده و باور کردند. از جمله جناب آقای حاج محمد محقق که وقتی در مورد افشار از ایشان در یک مصاحبه سوال شد حرف اول و اخر شان همین سخن صدیق چکری بود و خود حرفی و سخنی نداشتند.
مرحوم آقای انوری شاید سه بار ویا هم بیشتر چلنچ داد که بیایید در حضور مردم و رسانه ها بحث کنیم تا ملامت و سلامت در قضیه افشار روشن شود. اما کسی حاضر نشد.
من این موضوع را تکرار میکنم و بارها و بارها هم تکرارش خواهم کردکه واقعه دلخراش افشار و قتل عام شیعیان در این ساحه بوسیله استاد ربانی و همدستانش صورت گرفته و عملی کردن پروژه نفاق بین هزاره و سید هم کار اینها میباشد. اگر چنین نیست بیایید بما بگویید که این تعداد بالای یک هزار نفر شیعه را در افشار کی ها به شهادت رسانیدند؟ افراد تحت امر شهید مزاری«رح» یا مرحوم انوری «رح» یا بچه خوانده های استاد ربانی ؟