
حل مشکلات افغانستان و پاکستان یک ضرورت است، هیچ گزینه ای بجز تفاهم صادقانه، این مشکل را حل نخواهد توانست. دقیقا ادامه این وضع هردو کشور را متضرر می سازد.
از 1947میلادی که کشوری درپی استقلال شبه قاره هند بنام پاکستان ظهور کرد روابطش هیچ وقت با افغانستان نور مال نبوده است.
شاید در سطح جهان و دقیقا در سطح کشور های منطقه پر چالش و پرتنش ترین روابط بین افغانستان و پاکستان بوده است.
بارها منازعات بصورت خیلی جدی رخ داده و مدتها دوام داشته است، گاه گاهی کشیدگی ها بحدی جدی گردیده که منجر به حمله های فزیکی در سفارت خانه ها و قونسلگری های همدیگر گردیده که به آتش کشیدن بیرق های همدیگر هم شامل این برخورد ها میباشد.
البته گاهی هم روابط بصورت نیمه نورمال هم جریان داشته، مثلا در زمان حمله شوروی سابق به افغانستان مردم این کشور که در مناطق و محلات آسیب پذیر بودند اقدام به هجرت نمودند و اکثریت مهاجرین ما به کشور پاکستان پناه بردند که البته مهاجرین افغانستان از شرایط آن زمان خاطرات خوشی هم از مردم پاکستان دارند.
در حالیکه مردم پاکستان خود از لحاظ اقتصادی در سطح خیلی پایین قرار داشتند با آنهم برخورد شان بامهاجرین با چهره های گشاده و مهربانی همراه بود.
ازطرفی هم همین آمدن سیل آسای مهاجرین از افغانستان باعث شد تا کمک های بین المللی در این کشور سرازیر گردد و از برکت همین کمک ها منفعت های بیشماری برای مردم پاکستان هم رسید.
چندی قبل یک نفر سیاستمدار خام پاکستانی ادعا کرده بود که ما سه میلیون مهاجر افغانستان را پنجاه سال نان دادیم، این ادعا پوچ و دروغ است، مردم پاکستان میدانند که وجود مهاجرین افغانستان چگونه برایشان منبع خیر و درآمد بوده است. یکی دیگر گفته بود که تمام افغانستان و مردمش را فدای یک پاکستانی می کند. ما این چرندیات را فدای مردمان نیک نیت و انسان دوست پاکستان نمی کنیم، و گویندگان این ادعا های مزخرف را انسان های دور از عقل میدانیم. ازطرفی هم سیاست پاکستان که برمبنای نظامی گری است و همیشه این گونه سخنان را تلاش میکنند تا از دهان کسانی بگویند که اختلاف مردمان دوکشور مخصوصا آنهاییکه روابط نزدیک قومی و فامیلی دارند؛ را تشدید ببخشند.
اخراج یک تعداد مهاجرین افغانستانی که برمبنای امتیاز گیری صورت گرفت، درست در زمانی که حکومت موقت و در راس آن یک پشتون(انوارالحق کاکر) قرار داشت و سخنگوی هم یک خانم بلوچ ( زهرابلوچ) زیرا در افغانستان مخصوصا در دو طرف سرحد بین افغانستان و پاکستان اقوام پشتون و بلوچ زندگی میکند که با همدیگر روابط نزدیک و در موارد زیاد ارتباطات خانوادگی هم دارند.
با یقین میتوان گفت که سیاستمداران پاکستان در طول این همه مدتی که از عمرش سپری گردیده هیچگاهی با افغانستان برخورد صادقانه نداشته است، و من اینرا که می نویسم نه به بخاطر اینکه من افغانستانی هستم بلکه این یک واقعیت تاریخی است و ما میتوانیم بصورت مفصل و تطبیقی در ارتباط این مطلب به بحث بنشینیم و برای اثبات ادعای خود صدها دلیل ارانه نماییم. بطور مثال از سال 1947میلادی که کشوری بنام پاکستان در نقشه سیاسی دنیا اضافه گردید، این کشور تا بحال که هفتاد و هفت سال از آن می گذرد، با کدام حکومت افغانستان روابط حسنه داشته است؟
از تبلیغات سوء تا حمله به نمایندگی های سیاسی که اسناد آن در آرشیف ها موجود است.
با وجود این همه به نظر میرسد که این روابط به هر شکلی که در گذشته بوده آنها را سرجایش بگذاریم و در پی اصلاح و استقرار روابط حسنه باید باشیم و یقین داشته باشیم که اتهام وارد کردن و ادعا های بی اساس جزاینکه به تیرگی روابط بیفزاید دردی را دوا نخواهد کرد. حتی اگر این تبلیغات و لفاظی ها از روی سیاست های شیطانی هم باشد یقینا کینه و عداوت را در افکار عامه ایجاد می کند.
گرچه اخیرآ وضعیت پاکستان قسمی است که ما هر روز شاهد بی امنیتی ها و انفجار و ترور های بی سابقه هستیم که این همه حاصل کار نظامیان خود شان میباشد. زمانی این گروه ها را ایجاد کرده بودند تا دیگران را بوسیله اینها تخریب نمایند اما امروز همان نیت بد دامنگیر خود شان گردیده است.
اینکه پاکستان آنرا گاه گاهی به افغانستان نسبت میدهد به اعتقاد ما توجیه ضعف مدیریتی خود شان است که میخواهند بقول معروف « برف بام خود را بالای افغانستان بیاندازند» و فکر نمی کنم که این موضوع به کسی پوشیده مانده باشد.
با وجود این همه ما بار ها به این موضوع اشاره کرده ایم که روابط این دوکشور به هر شکلی که میشود باید بهبود یابد، در حالیکه افغانستان خود گرفتار هزاران مشکل است؛ ادعای پاکستان مبنی بردخالت این کشور در امور امنیتی آن واقعا یک ادعای پوچ و بی معنی است. انسداد بنادر تجارتی و برای تاجران افغانستان مشکل خلق نمودن ومرز ها را بستن واز عبور و مرو جلو گیری کردن و به تاجران دوطرف خسارت وارد کردن اینها دردی را دوا نمی کند. البته دراین صورت تاجران پاکستانی خسارت مالی بیشتر را متحمل می گردند.
ما تامین روابط حسنه را بین این دوکشور یک ضرورت میدانیم و از لحاظ مختلف به آن تاکید می نماییم :
- داشتن فرهنگ دینی و مذهبی مشترک.
- داشتن روابط قومی و خانوادگی بصورت خیلی وسیع و گسترده.
- داشتن مرز طولانی دوهزارو دوصد کیلومتر و بقولی بیشتر که در دو طرف این مرز خانواده های زندگی میکنند که روابط خیلی نزدیک قومی و فامیلی دارند.
- قابلیت عبور و مرور از تمام نقاط مرز مشترک.
- داشتن روابط تجارتی که ریشه های آن برمیگردد به قبل از تولد پاکستان .
و دهها مورد دیگر…
قابل ذکر میدانم که در صورت عدم امنیت هردو کشور در طول این مرز نقاط زیاد آسیب پذیر دارند. و در صورت عدم روابط دوستانه مشکلاتی که ایجاد می شود محدود به یک سمت و جناح نیست.
همانگونه که از بسته شدن مرز ها بروی تاجران بیشترین ضرر متوجه مردم و تاجران پاکستانی میگردد، در صورت عدم امنیت نیز بیشترین ضرر مربوط پاکستان خواهد بود.
پس بنابراین روابط دوکشور باید بصورت جدی بازنگری گردیده و دو طرف صادقانه در جهت تنش زدایی اقدام نمایند. مشخصا ایجاد یک کمیته بررسی روابط دوکشور را پیشنهاد می نمایم که اولاکلیه روابطی که توآم با تنش بوده مورد بررسی قرار دهند تا نقاط ضعف و نقاط تنش زا مشخص گردیده و به طرح یک استراتیژی منصفانه اقدام نمایند که مردم هردو کشور بتوانند به سلامتی و آسایش زندگی نمایند. در غیراین صورت مردم و مخصوصا در حال حاضر مردم پاکستان هر روز در برابر ناامنی های که وجود دارد قربانی خواهند داد.
غلام علی صارم
24/8/1403